سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خدا را شناختم ، از سست شدن عزیمتها ، و گشوده شدن بسته‏ها . [نهج البلاغه]
آوای مرده
 || مدیریت  ||  شناسنامه  || پست الکترونیــک  ||  RSS  ||
بی نهایت شب

امید _رسپینا :: سه شنبه 84/4/21 ساعت 12:13 صبح

تو بی نهایت شب

وقتی چشات می خندید

چشمای خیره من

اندوهتو نمی دید

چرا غریبه بودم

با غربت نگاهت

تصویرمو ندیدم

تو چشم بی گناهت

کاشکی برای قلبت

یه آسمون می ساختم

روح بزرگ تو رو

چرا نمی شناختم

آیینه گریه می کرد

وقتی تو رو شکستم

ستاره پشت در بود

وقتی درا رو بستم

تو بودی و سکوت و

دستای سرد پاییز

باغچه رو زیر و رو می کرد

برگای زرد پاییز

حالا من غریبه دنبال تو می گردم

با قلب آسمونیت کمک کن تا برگردم

"تقدیم به همه دوستداران شادمهر عقیلی"


نوشته های دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ

تعطیل !
[عناوین آرشیوشده]

About Us!
آوای مرده
امید _رسپینا
** فقط اسمی به جا مانده از آنچه بودم و هستم ** چنان دل کندم از دنیا که شکلم شکل تنهاییست...ببین مرگ مرا در خویش که مرگ من تماشاییست... ا.م.ی.د
Link to Us!

آوای مرده

Hit
مجوع بازدیدها: 154959 بازدید

امروز: 31 بازدید

دیروز: 72 بازدید

Archive


یادگاری های 84
مرداد نامه 85
شهریور نامه 85
مهر نامه 85
ابان نامه 85
اذر نامه 85
دی نامه 85
بهمن نامه 85
تابستان 1387
بهار 1387
زمستان 1386
پاییز 1386
تابستان 1386
بهار 1386
زمستان 1385
تابستان 1385

links
آوای بارون
خدا اینجاست
غریبه ی مهربون
دخترونه
مکتوب
ام بلاگ
تنهایی های من
دوست داشتنی
خلوت خیال
آوای آرزو
کیمیاگر عشق
تولدی دوباره
حصار عشق
بغض باران
در قلمرو دل
نازدختر
دنیاییان نامرد
برزخ تنهایی
خلوتگاه یک عاشق
شادی
جوون ایرونی

My music

Submit mail